تاريخ : پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, | 13:29 | نویسنده : مسعود غفاری

 

نصیحتی زیبا از شکسپیر در مورد زندگی


شکسپیر گفت:


من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟


برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،


انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ..

 

زندگی کوتاه است ..

 

پس به زندگی ات عشق بورز ..


خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و ..


قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن


قبل از اینکه بنویسی » فکر کن


قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش


قبل از اینکه دعا کنی » ببخش


قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن


قبل از تنفر » عشق بورز


زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر



تاريخ : پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, | 13:21 | نویسنده : مسعود غفاری

به سلامتی 2 بوسه !!


اولیش اون بوسه ای كه مادر بر گونه بچه تازه متولد شده ميزنه و بچه نمی فهمه !

دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش ميزنه و مادرش متوجه نمیشه ....

 


تاريخ : پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, | 13:13 | نویسنده : مسعود غفاری

 

بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند …

اونها به وجود اومدن برای کمک کردن به آدمها برای “یک دل

سیر گریه کردن” از ته دل !



تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, | 19:47 | نویسنده : مسعود غفاری

 

 

ادعونی استجب لکم

دعوتم کنیدتا برایتان اجابت کنم

دعاکردن همان طلبیدن وخواستن است وچون همه عالم متعلق به

خداست وکل پدیده هاومخلوقات تجلی اندیشه وتصورات خداهستند

آنگاه که چیزی را میخواهی ومی طلبی وتصویرخواسته ات رادرذهن می

بینی درواقع خداراخوانده ایی وخداهمانا اجابت ورسیدن است.

پس هروقت چیزی رامیخواهی آنرااجابت هم کرده ایی اماتاباورنکنی

آنرانمی بینی چراکه به قول وین دایرباید(باورکنیدتاببینید)


 



تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, | 19:43 | نویسنده : مسعود غفاری

 

در هنگام مشکلات سکوت کن . شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد . . .



تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, | 19:40 | نویسنده : مسعود غفاری

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هایش را سیر کند
پس گوشت بدن خود را کند و داد به جوجه هایش تا بخورند.
زمستان تمام شد و کلاغ مرد.....
اما جوجه هایش نجات پیدا کردند و گفتند
اخی خوب شد مرد راحت شدیم از این غذای تکراری...
این است واقعیت روزگار تلخ ما....



تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, | 11:35 | نویسنده : مسعود غفاری

روزهای غریبی است

 

دلم هوای مشهد را کرده است

هوای صحن انقلاب

هوای دم دمه های صبح

هوای با تو بودن

آقای مهربانم

من تمام عظمت واژه "مهربانی" را تنها در تو دیده ام...

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 



تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, | 11:30 | نویسنده : مسعود غفاری

 

کاش باز معلمی بودو انشایی میخواست..
روزگار خود را چگونه می گذرانید؟
تا چند خط برایش درد و دل کنم....



تاريخ : یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, | 21:21 | نویسنده : مسعود غفاری

 

پروردگارا

 

داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

 

چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.

 



تاريخ : یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, | 21:14 | نویسنده : مسعود غفاری

 

بگذر از نی ٬ من حکایت میکنم.

وز جدائیها شکایت میکنم.

نی کجا این نکتها آموخته؟

نی کجا داند نیستان سوخته ؟

بشنو از من بهترین راوی منم٬

راست خواهی هم نی و هم نی زنم!

نشنو از نی ٬ نی حصیری بیش نیست ٬

بشنو از دل٬ دل حریم دلبریست

نی چو سوزد خار و خاکستر شود٬

دل چو سوزد خانه دلبر شود



تاريخ : شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, | 11:23 | نویسنده : مسعود غفاری

فکر می کنید تو چه فکریه این خوشتیپههه!؟؟؟



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 11:32 | نویسنده : مسعود غفاری

 

 مهدی جان!

سوالی ساده دارم از حضورت

من آیا زنده ام وقت ظهورت

اگر که آمدی من رفته بودم

اسیر سال و ماه و هفته بودم

دعایم کن دوباره جان بگیرم

بیایم در رکاب تو بمیرم


در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند

ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار

 




تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 11:31 | نویسنده : مسعود غفاری

 

وقتی غمگینم ،در کنار خود دستان گرمی را احساس می کنم

که می گوید: من در کنار تو هستم .

وقتی نا امید هستم ، در کنار خود نفس های گرمی احساس

می کنم که به من می گوید: امیدوار باش .

وقتی می افتم ،بالای خود دستی را می بینم که به کمک من

ایستاده است و می گوید: بلند شو .

وقتی از خونه بیرون میروم پشت سر خود دعایی را می شنوم

که به دنبال من خوانده میشود و می گوید: خدا نگهدارت .

آن دستان گرم ، آن یاری دهنده ، آن امید دهنده و آن دعا کننده

کسی نیست جزء مادرم

کلام مادر زیباترین کلام است



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 11:25 | نویسنده : مسعود غفاری

"اعتماد"

شعله ی لرزانی ست که چیزی را روشن نمی کند

اما...

گرمابخش ترین احساس برای ایجادِ یک تعهد است.



تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, | 20:27 | نویسنده : مسعود غفاری

بر آنچه گذشت

بر آنچه شکست

آنچه نشد

حسرت نخور

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد...

 



تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:چقدر سخته,,,, | 11:56 | نویسنده : مسعود غفاری



تاريخ : یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, | 19:39 | نویسنده : مسعود غفاری

زمانی حرف بزن که ارزش حرفت،بیشتر از سکوتت باشه

و زمانی دوست انتخاب کن،که ارزش دوستت بیش از تنهاییت باشه.....



تاريخ : یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, | 19:31 | نویسنده : مسعود غفاری

گوشه دوتا چشماتون رو بکشید،چیزی که میبینید اسم عشق شماست!!!!



تاريخ : یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, | 19:13 | نویسنده : مسعود غفاری

 



تاريخ : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, | 18:7 | نویسنده : مسعود غفاری

عاشق شخصیت درونی آدمها بشوید

چیزی که حتی بعد از مرگ هم ماندگار خواهد ماند...



تاريخ : پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, | 19:38 | نویسنده : مسعود غفاری

 

هیچ وقت به کفشات نگاه کردی؟

دوهمراه دو عاشق با هم کثیف میشن

با هم تمیز میشن با هم با اب بارون خیس میشن

اگه یکیشون نباشه اون یکی زندگی براش بی معنی میشه

ای کاش ما ادما یکمی از کفشامون یاد میگرفتیم

 



تاريخ : یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, | 17:4 | نویسنده : مسعود غفاری

ممکنه هنوز به هدفم نرسیده باشم ،

ولی به نسبت دیروز بهش نزدیکتر شدم ...

آرزوی موفقیت دارم برای تمام بچه های پرستاری شازند امیدوارم که در تمام مراحل زندگیشون موفق و سربلند باشن!



تاريخ : یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, | 16:59 | نویسنده : مسعود غفاری

شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم ...



تاريخ : یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, | 16:53 | نویسنده : مسعود غفاری

روزگارا:

تو اگر سخت به من میگیری،

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،

گرچه دلگیرتر از دیروزم،

گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،

لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست

زندگی باید کرد...!



تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 13:25 | نویسنده : مسعود غفاری

 

در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی

من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی

خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری

در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی

یا مهدی ادرکنی





تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | 13:19 | نویسنده : مسعود غفاری

آقا جانم خیلی دلم گرفته.........
سلام مولای من
حالتون خوبه ؟
مولای من چند وقته یه سوال تو ذهنم هستش که هنوز نتونستم جوابی براش پیدا کنم.
اونم اینه که اگر سعادت داشتم و شما رو زیارت کردم اون لحظه بهتون چی بگم؟
ازتون چی بخوام ؟
یا اینکه توی اون لحظه چه حالی بهم دست میده ؟
نمی دونم........نمی دونم......نمی دونم...... نمی دونم......
هر چی فکر میکنم هیچ جوابی پیدا نمیکنم ، شاید اصلاً اشک اجازه نده تا حرفی بزنم. فکر این که نزدیکتون باشم و محضرتون رو درک کنم برام یه رویاست........یه رویاست.....
همیشه تو ذهنم این صحنه رو مجسم میکنم.
آقا جون دلم میخواد بغلتون کنم وبزنم زیره گریه
دلم میخواد در کنار شما وجودم آرامش بگیره ، همین الان که دارم این مطالبو مینویسم خیلی حس خوبی بهم دست میده.
وای خدایا یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟
ولی مولای من یه لحظه فکره کارایی که کردم ، گناهایی که مرتکب شدمو میکنم .....
وای................
آقا جون هر چی فکر میکنم که وقتی شما رو دیدم چه حالی بهم دست میده ؟؟؟به این نتیجه می رسم که فقط می تونم بگم شرمنده ام آقا...
آقای من ، مولای من ، عزیزه زهرا ازتو ن یه خواهشی دارم اونم اینه که تو اون لحظه اجازه بدین در عاقوشتون بگیرم ....
مولای من خیلی دلم گرفته .........
آقا جانم شرمنده ام از این همه کم بودن
مولای من شرمنده ام از این همه روسیاهی
آقا جانم..........
التمس دعا
دست آقا به همراهتون.

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم



تاريخ : سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, | 21:7 | نویسنده : مسعود غفاری

محبتت رامیگذارند پای احتیاجت

صداقتت را میگذارند پای سادگیت

سکوتت را میگذارند پای نفهمیت

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت

و وفاداریت را پای بی کسیت...!

وآنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود

                 اما باور نکن

نه تنهایی نه بی کس نه محتاج ...



تاريخ : دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, | 20:24 | نویسنده : مسعود غفاری

 

 
 
گفتم: خدايا سوالي دارم
 
گفت: بپرس...... ......
 
گفتم: چرا هر موقع من شادم، همه با من ميخندن، ولي وقتي غمگينم كسي با من نميگريد ؟
 
گفت: خنده را براي جمع آوري دوست و غم را براي انتخاب بهترين دوست آفريدم.

 

 



تاريخ : دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, | 20:18 | نویسنده : مسعود غفاری


 
دست آدمو تبر قطع کنه ولی با لبه کاغذ نبره
لامصب اصن دردش قابل توصیف نیست
والله!!!



تاريخ : دو شنبه 11 دی 1391برچسب:خدایا,,,, | 19:38 | نویسنده : مسعود غفاری

خدایا مهارت مراقبت از آنچه به ما داده ای را در قلبمان قرار بده

                                                                                                                                                                                                                                                        زیرا ما در از دست دادن داشته هایمان استاد شده ایم.!!!



تاريخ : چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, | 18:50 | نویسنده : مسعود غفاری

سلام همکلاسی های عزیز ،من و آقای صفری نشستیم یه گونی فکر کردیم گفتیم بگیم هر کی هر تجربه ای در زندگیش داشته و فکر میکنه به درد بچه ها میخوره و فکر میکنه برای بچه ها درس داره بگه تا خودش با این کار نزد خدا ثوابی برده باشه و هم بچه ها هم از تجربه های شما دوستان استفاده کنند ممنون میشیم اگر نظر بگذارید  

باتشکر  



تاريخ : یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, | 14:2 | نویسنده : مهرداد براتی
ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.


ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 2 دی 1391برچسب:, | 18:56 | نویسنده : مهرداد براتی
 
   
ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
لینک مسدود شده است


ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 2 دی 1391برچسب:, | 15:11 | نویسنده : مهرداد براتی

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
رمزش با رمز قبلی فرق میکنه!


ادامه مطلب
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد